چرا ز پيك سپيده خبر نميآيد؟
چه رفته است كه شب را سحر نميآيد
به پيشواز، همه منتظر، چراغ به دست
سوار صبح چرا از سفر نميآيد
به انتظار سپيده، سپيد شد ديده
ز پشت قلّة شب، صبح در نميآيد
اميدوار نشستيم در گريوة صبر
به انتظار، ولي منتظر نميآيد
چگونه از سر كوچه به خانه برگردم
بدين گمان كه سواري دگر نميآيد
اميد ماست كه پايش هميشه ميلنگد
سوار وادي خورشيد ورنه ميآيد
نظرات شما عزیزان:
دعا اگر نکنم من، دعا اگر نکنی تو...
حالت انتظار
چشمم به انتظار تو تر شد نیامدی
من از سرودن شعر ظهور می ترسم...
نرسیده است....
او که جمعه می آید...
بی گل نرگس...
كى رفتهیى...
قائم رهایی...
دوران حُسن توست...
صبح بی تو...
ناخواسته...
غروب جمعه...
چشم ها را می گشایی ...
کجاست...
گفتند صبح آمدنت صبح دیگریست
برای پرندههای منتظر کمی مهربانی بریز!
عطر انفاس تو...
منتظر....
چرا نمی آید؟؟
پیام اور بهار....
دلم تنگ است....
اميد منتظران ...
استجابت ...
چگونه بي تو بمانم ...
دل نوشته ای به امام زمان علیه السلام...
مولا...
تنها ترین....